پیامک و جوک 20

مطالب خنده دار و مفید و سرگرم کننده جوک و داستان های خنده دار و طنز عکس های خنده دار شعر خنده دار و هزران مطالب جالب دیگر

پیامک و جوک 20

مطالب خنده دار و مفید و سرگرم کننده جوک و داستان های خنده دار و طنز عکس های خنده دار شعر خنده دار و هزران مطالب جالب دیگر

اس ام اس تبریک سال نو

 

شعر  تبریک عید نوروز 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از گذشته خود افسوس نخورند . . .

بزرگترین رنجها از آن کسانی است که رنج نمیکشند .

سالی مملو از رنج و زحمت برات آرزو دارم !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نه زمستانی باش که بلرزانی و نه تابستانی باش که بسوزانی

بهاری باش که برویانی .… بهار مبارک . . .

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

چهار دعای برتر لحظه تحویل سال /  اول دعا برای ظهور آن بی مثال

دوم تمام ملت بی ضرر و بی ملال / سوم رسیدن ما به قله های کمال

چهارم تمام جیب ها پر از پول ، اما حلال . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

ادامه مطلب ...

لطیفه

از یه معتاد می پرسن چطوری معتاد شدی؟
میگه با بچه ها قرار گذاشتیم روزهای تعطیل تفریحی بکشیم یه دفعه خوردیم به عیدنوروز.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

یارو یه نفر تو خیابون می بینه میگه: ببخشید من شما رو تو دبی ندیدم؟ یارو میگه: نه آقا من اصلا دبی نرفتم.
یارو میگه: چه جالب اتفاقا منم تا حالا دبی نرفتم، حتما دو نفر دیگه بودن.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

یه نفر از تو خیابون رد میشده ، می بینه یه بچه نشسته کنار خیابون گریه میکنه.
میگه چی شده عزیزم؟
پسر بچه میگه سکه 25 تومانی ام را گم کردم.
مرد میگه این که گریه نداره بیا این 25 تومانی مال تو.
بچه بازهم به گریه کردن ادامه میده
مرده میگه: دیگه چیه؟
بچه میگه : اگه اون سکه رو گم نکرده بودم الان 50 تومان داشتم....

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

یه نفر قله اورست رو فتح می کنه بهش میگن انگیزت چی بوده؟
میگه : خدا لعنت کنه کسی  رو که گفت اون بالا غذا میدن..

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

غضنفر از جوب می پره ازش فیلم میگرن، دور آهسته میزارن میفته تو جوب، دور تند میزارن می خوره به دیوار...

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

از یکی می پرسن دانشگاه می ری؟
میگه بار بخوره همه جا می ریم... دانشگاه ، انقلاب ، میدون آزادی.....

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

یارو یه آینه رو زمین پیدا می کنه، برش می داره، عکسش می افته توش، میگه : ببخشید نمی دونستم مال شماست...

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

یه روز غضنفر خودش رو تو آینه می بینه با خودش میگه این چقدر آشناست؟ بعد از یه ساعت فکر کردن ، میگه : آهان این همون که امروز تو آرایشگاه یه ساعت زل زده بود به من..

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

یارو میگفته عجیبه؟
می گن چی عجیبه؟
میگه 100هزار تماشاچی ، 22 تا بازیکن ، 3 تا داور!
میگن خوب چیش عجیبه؟
میگه گنجشکه همه رو ول کرده خرابکاری کرده رو من....

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

پسر غضنفر را از مدرسه اخراج می کنن. پدرش میاد پیش مدیر میگه: چرا بچه منو اخراج کردی؟
معلم : آخه ازش پرسیدم تخت جمشید رو کی آتیش زد، جواب نداد.
غضنفر هم با قیافه ای طلب کارانه گفت: ای بابا این که دیگه اخراج نمی خواست. من خودم نجارم، برای جمشیدآقا یه تخت جدید می سازم...

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

غضنفر میره در خونه دوستش و هر چی در میزنه کسی در رو باز نمی کنه، با خودش میگه فکر کنم در خرابه بهتره زنگ بزنم...

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

غضنفر زنش رو میبره سونوگرافی،
بهش میگن بچت پسره ، میگه : اسمش چیه؟!!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

احوالپرسی غضنفر: حالا ما تلفن نداریم شما نباید یه زنگ به ما بزنید...

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

غضنفر توی کوپه قطار به سمت مشهد می رفته، به روبروییش میگه: به سلامتی از مشهد برمی گردین؟!!!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

به غضنفر میگن فرق کچل با هواپیما چیه؟
میگه: بابا کچل که اصلا فرق نداره هواپیما هم نکته انحرافی بود..!!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

گرگه بعد از کلی جست جو آی دی شنگول و منگول رو گیر میاره،
بعد از کلی چت کردن باهاشون قرار می زاره.. وقتی سرقرار میاد میبینه چوپان دروغگو اومده....

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

غضنفر با پسرش بانک میزنن و فرار میکنن میرن داخل استادیوم شروع میکنن به دویدن..
بعد از دو دور پلیس میرسه، پسره میگه : بابا پلیس ها رسیدن چی کار کنیم؟
غضنفر میگه نگران نباش اونا هنوز دو دور عقبن...!!!!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

غضنفر میره بدنسازی، مربی بهش میگه وقتی بیایی هفته اول بدنت درد میگیره،
غضنفر میگه: پس من میرم هفته دوم میام...

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

 

قصه های ملانصرالدین

خواستگاری کردن از دختر ملا

روزی ملا گاوی لاغر داشت که می خواست آن را به بازار شهر ببرد و بفروشد.
ملا به زنش گفت:
- این گاو لاغر به درد ما نمی خورد.
زن ملا چیزی نگفت و فقط به شوهرش و آن گاو نگاه کرد. ملانصرالدین ادامه داد:
- گاو را به بازار می برم تا به کسی بفروشم و از شرش خلاص شوم.
گاو همان طور که سرش پایین بود و دم تکان می داد، همراه ملا از حیاط بیرون رفت.
زن ملا به طرف در حیاط دوید و فریاد کشید:
- آهای ! با تو هستم! مگر صدایم را نمی شنوی؟
 ملا برگشت و با چهره ای درهم کشیده گفت:
- چه خبره ؟! چرا فریاد می کشی؟
همسرش با همان صدای بلند گفت:
- بهتر است زود به خانه برگردی؛ چون قرار است برای دخترمان خواستگار بیاید.
ملانصرالدین که با شنیدن این خبر خوشحال شده بود، با مهربانی گفت:
- بسیار خوب؛ خیلی زود برمی گردم.
بعد هم به راه افتاد و زیرلب با خوش گفت:
- سال ها از وقت شوهر کردن دختره گذشته است. خدا کند خواستگار این دفعه ، او را بپسندد...

بازار شهر شلوغ بود و مردم همه چیز خرید و فرش می کردند؛ اما هیچ کس سراغ گاو ملا نمی آمد؛ چون خیلی لاغر و بی حال به نظر می رسید.
کم کم غروب می شد و ملانصرالدین که چند ساعتی برای فروش گاو فریاد بی نتیجه کشیده بود، خودش هم مثل گاو، خسته و بی حال در گوشه ای نشست.
مرد دلالی که زمان زیادی ملا را زیر نظر داشت و منتظر همین لحظه بود، جلو آمد و گفت:
- اگر من بتوانم این گاو مردنی را بفروشم، چه قدر به من می دهی؟
ملانصرالدین که باور نداشت کسی آن گاو را بخرد، بدون معطلی گفت:
- هر چه فروختی، نصف نصف شریک هستیم.
مرد دلال پذیرفت و چند قدم دورتر از ملا و گاوش ایستاد و فریاد کشید:
- آی مردم! بیایید که یک معامله سودمند در انتظارتان است.....
چند نفری که نزدیک او بودند ، دورش حلقه زدند. مرد دلال در حالی که با انگشت به گاو اشاره می کرد، گفت:
- یک گاو فروشی داریم که خیلی کم خوراک است. اما روزی ده من شیر میدهد و تازه، شش ماهه هم آبستن است. هر کس این گاو را بخرد، به زودی صاحب گوساله ای خواهد شد.
عاقبت ، یک نفر آدم زودباور که حرف دلال را درست می دانست، حاضر شد تا پول خوبی برای گاو بدهد.
ملانصرالدین با رضایت و خوش حالی فراوان از انجام آن معامله، به قولش عمل کرد و نصف پول را به مرد دلال داد. بعد هم با عجله به سوی خانه راه افتاد و زیرلب گفت:
- باید زودتر به خانه بروم تا از زبان تند و تلخ همسرم در امان باشم.
وقتی به خانه رسید، متوجه شد که خواستگاران ، قبل از او به خانه اش آمده اند. همسرش در حالی که تندتند از دخترشان تعریف می کرد ، به ملانصرالدین چشم غره رفت که چرا دیر آمدی؟
ملانصرالدین که هنوز هم از خوشحالی گاو بیرون نیامده بود، خواست زنش را راضی کند؛ برای همین بود که بدون مقدمه وارد گفت و گو شد:
- زنم درست می گوید و این دختر ما خیلی خوب و مفید است......
جوان خواستگار به خواهر و مادرش نگاه کرد. انگار که هیچ کدام آنان از حرف ملا سر در نیاوره بودند. زن ملا هم چشم درانیده بود و ملا را نگاه می کرد.
ملا که به یاد بازار گرمی مرد دلال افتاده بود، خواست حرف های او را تقلید کند و در ادامه حرف خودش گفت:
- از همه ی حرف ها من و همسرم که بگذریم، باید بگویم که دختر ما شش ماهه آبستن است و تا چند ماه دیگر صاحب یک بچه خواهد شد و....
همسر ملا هر چه را دم دستش بود، به سمت ملا پرتاب کرد و خواستگاران پا به فرار گذاشتند.

Sms جک

به غضنفر می گن نظرت راجع به دنیا چیه..
میگه من خودم نامزدم دارم ....

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

یه هواپیما داشته سقوط می کرده، همه جیغ می زدند به جز یک نفر، ازش می پرسن چرا ساکتی؟ میگه : مال بابام نیست بذار بیفته..

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

از یک سیاهپوست می پرسن شامپو بدنت چیه ؟
میگه مشکین تاژ..

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

از نظر ریاضی ، زن مساوی است با جمع بلایای لطیف، به توان انواع ناراحتی های ظریف...

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

سوال هوش : از غضنفر می پرسن به نظر تو بهترین وسیله برای کشیدن آب از چاه چیه؟
میگه : آبکش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

غضنفر داشته بلندپروازی می کرده با تیر کمون میزننش!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

یه خسیسه میره خواستگاری برای آقازاده اش.
بابای دختره می پرسه شما در دختر من چه چیزی دیدین که اومدین خواستگاری؟
میگه در دخترتون هیچی والا تو حساب بانکی شما یه چیزهایی دیدیم.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

زن : عزیزم نظرت راجع به این سالاد چیه؟
مرد : خیلی خوشمزه است. یک مغازه جدید پیدا کردی؟

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

بچه : مامان ،شاهزاده با اسب سفید یعنی چی؟
مامان : یکی مثل بابات!!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه


اولی : چرا عینکت شیشه نداره؟
دومی : آخه چشم هام ضعیف نیست،بدنه شیشه هم می تونم ببینم!!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

یه یارو میره پیش دکتر میگه: آقای دکتر فکر کنم من سنگ دارم!
دکتر هم میگه : خوب جانم! عقب عقب برو اونجا خالی کن..

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

به غضنفر دو تا انگشت نشون میدن میگن:
این چندتاست:
میگه کدوم یکی.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

یک روز معلم از دانش آموز می پرسه:
آخرین دندونی که توی دهان می آید چیست؟
دانش آموز میگه : دندون مصنوعی
.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

طرف در یخچالش خراب میشه پرده میزنه.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

اس ام اس ، پیامک sms جک جوک لطیفه

از غضنفر می پرسن: نظرت راجع به بند گردینه موبایل چیه:
میگه :خیلی خوبه ، فقط موقع شارژ چند ساعتی آدمو علاف می کنه.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

یارو ریش پروفسوری داشته، میره پیش رفیقاش میگه: هر سوالی دارین امروز بپرسین،
فردا می خوام ریش هامو بزنم.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

یه روز از یه شهروندی می پرسن زن ذلیلی یعنی چه؟
میگه همونیه که بالاشهریها بهش میگن تفاهم.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

زن: اوه! نیگا کن ببین پشه چه جوری پامو زخم کرده!!
شوهر با بی حوصلگی میگه: ببین محض رضای خدا بس کن، این لوس بازی ها مال وقتی بود که هنوز ازدواج نکرده بودیم.!!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

به غضنفر میگن: تولدت کیه؟
میگه 5 آذر،
میگن چه سالی؟
میگه : هر سال.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس ، پیامک
sms جک جوک لطیفه

 

اس ام اس های بامزه

تو ای مادر که یک عمر دلت با غصه دمسازه
صبوریهات منو به گریه میندازه

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک
sms

همیشه به یادتم تا تو هم لحظه ای به یاد کسی که یادت هست باشی

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

یک نفس یاد خدا، یک سبد خاطر آسوده و شاد، یک بغل شبنم آرامش صبح ، یک هزار آیینه از جنس دعا همه تقدیم تو باد.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

زیر پلکت سایه بانم می دهی؟
سوختم آیا پناهم می دهی؟
آتشی افتاده بر جان و دلم،
قطره آبی بر لبانم میدهی؟
میهمان جان جانان گر شوم،
میزبانی را نشانم می دهی؟
تا بیاسایم دمی در پای عشق،
زیر چترت سرپناهم می دهی؟
ای جواب پرسش بی پاسخم،
عشق را آیا نشانم می دهی؟

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

گریه کردم تا بدونی زندگی بی غم نمیشه،
اگه دستم رو بگیری از غرورت کم نمیشه.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

اس ام اس پیامک sms

آن قدر شکست خوردم تا شکست دادن را آموختم

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

خواهم که به زیر قدمت زار بمیرم،
هرچند کنی زنده، دگر بار بمیرم،
من طاقت نادیدن روی تو ندارم،
مپسند که در حسرت دیدار بمیرم

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

در مرام ما اسیران عاشقی رسمی ندارد،
دوستی را میپرستم چونکه پایانی ندارد.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

بوی گیسوی تو را نیمه شب آورده نسیم،
تازه شد در دل من یاد رفیقان قدیم.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

با تو از خاطره ها سرشارم،
با تو اکثر شب بیدارم،
عشق من دست تو یعنی خورشید،
گرمی دست تو را کم دارم.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

هه هه هه .... ببخشید، یه لحظه تو رو تو ذهنم تجسم کردم،
نتونستم جلوی خودم رو بگیرم!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

قسمتی از متن موجود نیست
بقیه متن هم موجود نیست...
اصلا متنی در کار نیست...
ولی برای سرکارگذاشتن تو فکر بدی نیست!!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

هی!!! سه راه بیشتر نداری:
1 . با من باشی.
2 . با تو باشم.
3. توافق کنیم با هم باشیم.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

اس ام اس پیامک sms

به همه لبخند بزن،
اما با یک نفر بخند.

همه رو دوست داشته باش،
اما به یک نفر عشق بورز.
تو قلب همه باش،
اما قلبت مال یک نفر باشه.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

گل لاله، گل نرگس، گل رز، گل مریم، گل پونه ، گل یاس، اینها همه تقدیم به کسی که خودش سرور گل هاست.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

روز به خورشید می نازد
شب به ماه.
ما به داشتن عزیزی مثل شما.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

باران باش، که در باریدنش علف هرز و گل سرخ، از برایش یک معناست.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

من نمی گویم هرگز نباید در نگاه اول عاشق شد،
اما اعتقاد دارم باید برای بار دوم هم نگاه کرد.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

ماه در میاد که چی بشه،
میخواد عزیز کی بشه.
ماه در میاد چیکار کنه،
باز آسمون رو تار کنه،
نمی دونه تو هستی،
بجای اون نشستی
نمی دونه تو ماهی،
تو که رفیق راهی.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

اگه عشقت کورم کنه که نتونم دنیا رو ببینم مهم نیست چون حس بودنت قشنگه

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

نون و پنیر و چایی
قصه ی آشنایی
اللهی یاد نگیری
هرگز تو بی وفایی
روی گلهای نرگس
با یک مداد قرمز
هزار دفعه نوشتم
زندگی بی تو هرگز

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

همیشه یکی هست که درد دلت رو بهش بگی ولی وای به روزی که همون بشه درد دلت.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

اس ام اس پیامک sms

از دلم پرسیدم که عشق را خلاصه کن
گفت : آغاز کسی باش که پایان تو باشد.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

هواشناسی گفته ابری بودن هوا باعث پژمرده شدن گلها میشه
پیامک زدم ببینم گلم حالش چطوره؟

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

برای بوددنت گلایه نمی کنم چون تا نبودنت نباشه لذت بودنت احساس نمیشه.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

چرخ قلبم را با میخ نگاهت پنچر نکن

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

وصیت کردم بعد از مرگم قلبم را اهدا کنند ولی میگن امضای صاحبش لازمه. اجازه میدی؟

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

فریاد زهر گوشه این شهر بلند است ویران شود این شهر که فریاد رسی نیست.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

ابر بارنده به دریا گفت گر نبارم تو کجا دریایی؟
در دلش خنده کنان دریا گفت: ابر بارنده تو هم از مایی.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

قوری ز قلم، قلم ز قوری تو عشق منی گوگولی مگولی..

------------------ jok20.blogsky.com -----------------
اس ام اس پیامک sms

جدید ترین و بهترین جک ها اس ام اس ها داستان های طنز حکایت ها و لطیفه ها فقط در سایت جک و خنده

 

حکایت های طنز

پسر سوم

-من سه پسر دارم. اولی، هر چه می گوید، باور می کنم؛ چون تمام حرفهایش راست است و تاکنون دروغ نگفته است.
دومی ، هر چه می گوید، باور نمی کنم، زیرا تمام حرفهایش دروغ است و تاکنون سخن راستی بر زبان نیاورده است.
اما سومی ، خدا مرگش دهد که مرا سرگردان کرده و نمی دانم کدامیک از حرفهایش را باور کنم؛ زیرا گاهی راست و گاهی دروغ می گوید.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

حافظه ی قوی

به ظریفی گفتند:
- کمتر پرت و پلا بگو؛ قدری ما را نصیحت کن.
او قبول کرد و گفت :
- شخص بزرگی برای من نقل کرد که دو چیز مایه رستگاری و خوشبختی است.
گفتند :
- آفرین ؛ همین را برای ما بگو که آن دو چیز چیست؟
گفت :
- یکی از آنها را همان شخص فراموش کرده بود، و یکی دیگر را نیز ، من به خاطر ندارم.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

آرایشگر ناشی

آرایشگری ناشی، تیغ کندی برداشت که با آن سر یک دهاتی را بتراشد. اما مرتب سر او را می برید، و ضمن کار می خواست با مشتری حرف بزند تا سوزش جراحت را به فراموشی بسپارد؛ پس از او پرسید :
- آقا جان شما چند برادر هستید؟
روستایی گفت :
- دو برادر هستیم؛ ولی گمان می کنم که یکی از برادرها زیر تیغ شما مرحوم شود و از دنیا برود!!!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

امتحان تحصیلی

روستازاده ای را پدر به تحصیل علم فرستاد. پس از چند سال که به زادگاه خود بازآمد، دانشمندان آزمایش کردند، او بیسواد از آب درآمد.
پدر پرسید:
- در این مدت دراز ، عمر را چگونه گذراندی که حاصلی برای تو در بر نداشت؟!
پسر گفت :
- یک روز من بیمار می شدم؛ یک روز استادم. یک روز من گرمابه می رفتم؛ یک روز استادم. یک روز من لباس می شستم؛ یک روز استادم. و روز هفتم که جمعه بود.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

کندفهمان

دانش آموز از معلم خود پرسید:
- چرا اشخاص نفهم را به گاو تشبیه می کنند؟
معلم گفت:
- در یکی از روزها ، عده ای برای تماشای حیوانات به باغ وحش رفته بودند. آنها دیدند که همه ی حیوانات می خندند. غیر از گاو!!!
فردای آن روز ، همان عده باز هم به باغ وحش رفتند و مشاهده کردند که برعکس روز قبل ، امروز گاو می خندد و سایر حیوانات ساکت هستند.
وقتی علت را از مسئول باغ وحش پرسیدند ، او گفت :
- دیروز، میمون حکایت خنده داری نقل کرد که همه ی حیوانات خندیدند؛ ولی گاو، تازه امروز موضوع را فهمید و خنده اش گرفته است.!!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

 

حکایت های شیرین

خنده و شوخی پیامبر (ص)

یک روز پیرزنی که در برخی از خبرها، از او به نام صفیه یاد شده است، در مجلس پیامبر (ص) حاضر بود.
پیامبر فرمود :
- پیرزن ، وارد بهشت نمی شود.
صفیه که از شنیدن این خبر ناراحت شده بود، ناگهان شروع به گریستن نمود.
پیغمبر (ص) خندید و گفت:
- مگر در قرآن نخوانده ای که : زنان پیر، به صورت دوشیزگان وارد بهشت می شوند.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

 

زیرکی کودک

شافعی ، یکی از پیشوایان اهل سنت شش ساله بود که به دبیرستان می رفت. مادرش زنی پرهیزکار از بنی هاشم بود و مردم امانت به او می سپردند.
روزی دو نفر بیامدند و جامه دانی به او سپردند. بعد از آن ، یکی از مردان بیامد و جامه دان خواست.
مادر شافعی امانت را به او بازپس داد.
پس از چندی ، آن دیگر آمد و جامه دان طلبید.
مادر شافعی گفت:
- به یار تو دادم.
- مگر قرار نگذاشتیم که تا هر دو حاضر نباشیم، بازپس ندهی؟
- بلی !
- پس چرا جامه دان را پس دادی ؟
مادر شافعی اندوهگین شد. فرزند، پس از آگاهی بر جریان، به مادر گفت:
- هیچ باکی نیست؛ مدعی کجاست تا جواب گویم.
مدعی گفت:
- اینجایم.
شافعی با خونسردی گفت:
- جامه دان تو برجاست؛ برو یار بیاور و آن را بستان.
مرد را عجب آمد و وکیل که آورده بود، متحیر شد و از سخن او برفتند.

------------------ jok20.blogsky.com -----------------

هنر بیهوده

-         هنری دارم که نمایش آن باعث حیرت و شگفت است. خلیفه از او خواست تا هنر خود را نمایش دهد.
آن مرد ، تعدادی سوزن در کف دستش گرفت و بادست دیگر، یکی از آنها را از فاصله ای چند متری به دیوار زد، سوزن به دیوار فرو رفت. سپس سوزن دیگری را از پهلو به سوی آن سوزن پرتاب کرد: نوک سوزن دوم در سوراخ سوزن اول فرو رفت. آنگاه چندین سوزن دیگر پرتاب کرد که هر کدام از آنها به سوراخ سوزن قبلی فرو می رفت. خلیفه از هنرنمایی او تعجب کرد و گفت:
- یکصد دینار به وی جایزه بدهند و یکصد ضربه شلاق هم، به وی بزنند.
آن مرد با وحشت پرسید:
- شلاق برای چی؟!
خلیفه گفت:
- صد دینار برای پاداش هنرنمایی تو و صد شلاق هم برای این که وقت و عمر خود را برای کاری که سودی به مردم و جامعه نمی رساند، ضایع ساختی!!!!

-         ------------------ jok20.blogsky.com -----------------

غذای حرام

علامه مجلسی فرزند هفت ساله ای بود که با پدر خود به مسجد آمد و با سوزنی که در دست داشت، مشک آب سقایی را سوراخ کرد.
سقا صدایش را به اعتراض بلند کرد.
پدر علامه که فوق العاده نگران شده بود، وقتی به خانه آمد، به همسرش گفت:
- من در تربیت این کودک، کوتاهی نکردم، اما توجه باید کرد که کار امروز کودک ما بی حکمت نمی باشد.
زن اندکی فکر کرد و سپس پاسخ داد:
- آری ؛ کوتاهی از من است، وقتی که این کودک را در رحم داشتم، رفتم منزل همسایه و در آنجا چشمم به اناری که بر درخت آنها بود، افتاد. من که هوس خوردن انار کرده بودم، بدون اجازه ، سوزنی در انار درخت آن ها فرو بردم و از آب آن مکیدم.
پدر علامه گفت:
- موضوع روشن شد؛ همان مکیدن انار که حرام بوده است، سبب شد که امروز سوزنی به مشک سقا بزند!!

------------------ jok20.blogsky.com -----------------