آقا موشه در نزدیکی سوراخش بازی میکرد که ناگهان چشمش به گربه افتاد. فوراً رفت داخل سوراخش مخفی شد. پس از چند لحظه صدای پارس یک سگ را شنید و با خودش فکر کرد که حتماً گربه از سگ ترسیده و از آن جا رفته است. پس از سوراخش بیرون آمد که گربه جستی زد و او را گرفت. موش با تعجب از گربه پرسید: پس تو بودی که صدای سگ درآوردی؟
گربه گفت: آره ... آخه تو این دوره و زمانه اگر دو تا زبان بلد نباشی کلاهت پس معرکه است!
سلام دوست عزیز
بسیار جالب بود شما هم از وبسایت ما دیدن کنید
در صورت امکان سایت مارا در وبلاگتان لینک کنید
با تشکر
سلام و درود
به طور اتفاقی از وبلاگ شما دیدن کردم وبلاگ جالب و خوبی دارید
منم از شما درخواست دارم که به وبلاگ منم یه سری بزنید
با تشکر پوریا
عالییییییییییییییییییییییییییی