پیامک و جوک 20

مطالب خنده دار و مفید و سرگرم کننده جوک و داستان های خنده دار و طنز عکس های خنده دار شعر خنده دار و هزران مطالب جالب دیگر

پیامک و جوک 20

مطالب خنده دار و مفید و سرگرم کننده جوک و داستان های خنده دار و طنز عکس های خنده دار شعر خنده دار و هزران مطالب جالب دیگر

شعر طنز زن و شوهر

همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد             موقـع بحث  هوو  لیک  هیاهـــــو می کرد!

بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید                  نصف شب  در شکـم آن زنه چاقو می کرد!

وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم                  زود پا می شد و تی شرت  مرا بو می کرد

طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم-                  معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد

بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب                 داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!

آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد                 باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد

فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود                  زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد

دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز                  خـــرج مانیکــــــــور و  میزامپلی مو می کرد

ادامه مطلب ...

حافظ و طنز

غزل طنز حافظ

نیمه شب پریشب٬ گشتم دچار کابوس

دیدم به خواب حافظ ٬ توی صف اتوبوس

گفتم : سلام حافظ گفتا: علیک جانم

گفتم :کجا می روی؟ گفت:ولله خود ندانم

گفتم:بگیر فالی ٬گفتا: نمانده حالی

گفتم: چگونه ای؟ گفت: در بند بی خیالی

گفتم :که تازه تازه٬ شعر و غزل چه داری ؟

گفتا: که می سرایم شعر سپید باری

گفتم: ز دولت عشق٬ گفتا که کودتا شد

گفتم :رقیب تو ٬گفت: الحمد کله پا شد

گفتم :کجاست لیلی ٬مشغول دلربایی ؟

گفتا: شده ستاره٬ در فیلم سینمایی

ادامه مطلب ...

طنز سروده

مرتضی را همین ورا دیدم

پشت یک بنز مشکی زیبا

در ترافیک و دود وحشتناک

شاد و شنگول و رو به راه اما

تا مرا دید بی تعارف گفت

که کجا می روی بپر بالا

دعوتش را به جان پذیرفتم

رفتم و پیش او گرفتم جا

ساعتی از گذشته ها گفتیم

بعد از احوالپرسی و این ها

صحبت کار و پول پیش آمد

ناله سر داده ، گفتم ای آقا

زندگی نیست این که ما داریم

رفته تا عرش قیمت کالا

مرتضی گفت وضع من بد نیست

چون که هستم دوشغله حالا

صبح ، پیش پدر زنم هستم

دارد او شرکتی در آفریقا ( جردن )

با حقوقش خریده ام ماشین

همچنین باغ و خانه و ویلا

عصرها هم معلمم ای دوست

می دهم درس ، ورزش و املاء

می دهم با حقوق آن هر برج

پول گاز و موبایل و برقم را

شعر خنده دار و بامزه

مرد یعنی کار و کار و کار و کار

یکسره در شیفت های بیشمار 

 

مثل یک چیزی میان منگنه

روز و شب از هر طرف تحت فشار 

 

مرد موجی است هی در حال دو

جان بر آرد تا برآرد انتظار

 

 

او خودش همواره در تولید پول

لیک فرزند و عیالش پول خوار

 

 

با چه عشقی دائما در چرخشند

گرد شهد جیب او زنبور وار

 

 

چون که آخر شب به منزل می رسد

خسته اما با لبانی خنده بار

 

 

جای چای و یک خدا قوت به او

می شود صد لیست در پیشش قطار

 

 

از کتاب و دفتر و خودکار ، تا

اسفناج و پرتقال و زهرمار

 

 

آن یکی می خواهد از او شهریه

این یکی هم کفش و کیفی مارک دار

 

 

هر چه می گوید که جیبم خالی است

هر چه می گوید ندارم ، ای هوار

نعره می آید : "به ما مربوط نیست

ما مگر گفتیم ماها را بیار"

 

 

مرد یعنی آن که با پول و پله

می شود در خانه ، صاحب اعتبار

 

 

مرد یعنی سکته ، یعنی سی سی یو

ختم مطلب ، مرد یعنی جان نثار

 

 

خلقتش اصلا به این درد بود

تا درآرد روزگار از وی دمار