دختر هفت ساله:
این اتفاق تاسف بار در محله ی جردن رخ داده :
مادر دختر ۷ ساله از خانه بیرون میرود برای خرید بعد از ۱۰ دقیقه دختر درب خانه ی همسایه را میزند پسری ۲۷ ساله به اسمه مهدی در رو باز میکنه با روی خوشی با الناز صحبت میکند الناز میگوید :
من تنهام میشه بیایید خانه ی ما زیر غذا رو کم کنید تا مادرم برسه من از گاز میترسم وگرنه خودم این کار انجام میدادم، مهدی که متعجب شده بود به خانه ی دختر ۷ ساله(الناز) میرود، وقتی مهدی وارد میشود میبیند گاز روشنه زیره گاز رو کم میکنه بعد الناز برای مهدی یک لیوان شربت میاره داخل شربت داروی بیهوشی ریخته بود، مهدی با خوردنه شربت به خوابی عمیق فرو میرود در همین لحظه الناز داد میزنه دارا بیا یه نفر سرکار رفته همه ی این متن رو خونده
سلام دوست گرامی هر روز به وبلاگ شما سر میزنم واقعا حرف نداره خسته نباشید میگم به شما و ارزوی موفقیت دارم برای شما
وبلاگت خیلی با حاله حال کردم وبلاگ من هم طنزه یه سری به وبلاگم بزن شاید خوشت بیا د لطفا نظر هم بده
واقعا که.............................
میشه من اینو بردارم بذارم تو وبم؟
با ذکر منبع البته...
حد اقل سعی کن که تقلید نکنی
؟؟؟؟؟؟؟